سلام
مقامات فروشگاه زنجیره ای "دانکین دوناتز" آمریکا بدنبال شکایاتی که دریافت کرده اند از ادامه پخش یکی از آگهی های این فروشگاه خودداری کرده اند.
برخی شکایت کرده اند که در یکی از آگهی های این فروشگاه، دستمال گردنی که شخصیت این این آگهی به هنگام تبلیغات محصولات فروشگاه پوشیده، حمایت سمبلیک از تندروی اسلامی است و البته منظور از این اصطلاح عدم بکار بردن کلمه فلسطین هست ! یعنی برای اینکه بگن این پارچه شبیه چفیه عربی فلسطینی ها هست ، میگن اسلامگرایان تند رو!
چون همه اونهایی که اهل رسانه و ادبیات رسانه ای هستند میدونن کلمات بار خاص خودشونو دارند و همین که بگین این شبیه اون هست یعنی فلسطین رو به رسمیت شناختن و خصوصا اینکه اینکه تبلیغ نشانه ای و بصری چفیه هم شده . از اینرو به اون کلمه ای خاص با بار منفی اسلامگرایان تند رو اطلاق میشه تا تصویر طالبان و بن لادن به ذهن خصور کنه .
بیبیسی که این خبر رو کار کرده گفته شخصیتی که در این آگهی که تبلیغ "قهوه یخی" است، در آن ظاهر می شود، "راشل ری" آشپز معروف برنامه های تلویزیونی آمریکاست.
دستمال گردنی که خانم "ری" در این آگهی از آن استفاده می کند، کمی شبیه "چفیه" عربی است.
یک بلاگر درباره استفاده این دستمال گردن در این آگهی نوشته که این آگهی ویدیوهای بنیادگرایان را در ذهن تداعی می کند!
مایکل مالکن در وبلاگ خود نوشته که این که این دستمال گردن "توسط تروریستهایی که در نوارهایی ویدیویی که در آنها گردن زدن (گروگانهای) و یا تصاویر گروگانها منتشر می شود، استفاده می شود." مقامات "دانکین دوناتز" ادامه داده اند که "اما با توجه به سوء تعبیری که پیش آمده، آنها از ادامه پخش این آگهی خودداری کرده اند."
فیلم این تبلیغ
نقش وبلاگ و خصوصا تأثیر وبلاگ در رسانه های بسیار ضعیف و شدید هست ... مثلا خیلی رک بگم در بحث انتظار اکثر وبلاگها با این جمله تکراری و کاملا مأیوس کننده و بسیار صهیونیستی که در جای خودش مفصل توضیحش خواهدم داد میگن : آقا بیا ، آقا کجای که نمیایی و .....
اما خب کار کردن و عمل کردن به فرمایشات نایب همون آقای گرامی و مقدس رو در فروع دست چندم کارهای روزمره قرار دادند ! و هی میگن آقا بیا !
اما خب از مطلب دور نشیم . مقامات "دانکین دوناتز" پس از دریافت انتقادهای دیگری در خصوص این آگهی تصمیم گرفتند که از ادامه پخش آن خودداری کنند.
این که یک رسانه امریکایی فقط به دلیل یک شبهه اونم نه از سمت طیف خاصی از مردم یا گروه ها و یا .... حاضر شده از سود تبلیغ و کلا بیزینس بگذره و اونرو حذف کنه !
در تحلیل فیلم که در لینک بالا گذاشتم ،تحلیل گرد به وضوع به این اشاره میکنه ! عبارت رو دقت کنی ::: تو امریکا چه اتفاقی داره می افته ؟ ::::: این عبارت خیلی زود و گذرا اما چند بار گفته میشه .... واقعا برای اونها مهمه که تو امریکا چه اتفاقی داره میوفته که برای قهوه یخی این مدل تبلیغ استفاده میشه .... اما کسی آیا گفته ::تو ایران چه اتفاقی داره می افته ؟؟::::
آیا رسانه های ما هم این کارو برای ارزشهایی که صبح تا شب تو بوق میکنن و اونها رو از ارزش تبدیل کردن به شعار تبلیغاتی حزبی جهت بالابردن کانتر مخاطبینشون ؟
چند تا از رسانه های ما توسط وبلاگ نویسان از انجام چنین کارهایی صرف نظر کرده و به خاطر مسائل پیرامونیش از بیزینسش هم صرف نظر کردن ؟
و مهمتر چند تا وبلاگ هست که این چنین نقد میکنه و این چنین با مداقه در امورات روزمره دقیق میشه و کار نظارتی انجام میده ؟
...... اما هروقت که سر به وبلاگهای مهدوی ما بزنیند .. میبینید این جمله ی تکراری .... آقا بیا ....
و من این طور ادامه میدهم ... آقا بیا که اینجا کسی نیست و کوفه ای بیشتر نیست .... خواهان آمدنت هستند و در عمل همه در خانه ها خوابیده اند .... آقا بیا و بببین کسی نیست که فریاد بزند و چه طولانی اند صف های نماز جماعت جماعتی مهر بر پیشانی گوفته و حج به جا آورده ....
آقا بیا و بگو بر این جماعت که حسین از حج واجب تر بود و هست و علی بر قرآن مقدم تر است ........
در فروردین ماه امسال گوگوش طی برنامه ای مفصل به دوبی وارد شد ، مفصل از این جهت که تبلیغات بی سابقه ای روی حضور این خانم در دوبی و کنسرت نوروزی اون در شبکه های سیاسی و تفریحی فارسی زبان و غیر فارسی خارجی خصوصا حوزه خلیج انجام شد . و چه خبر ها که در دوبی نبود ...
گوگوش با ترانه هایی را از آلبوم های «ماه پیشونی» و «پل» و «شب سپید» به دوبی آمد تا در مدیا سیتی اجرا کند.مدیا سی تی که یکی از مهمترین سالنهای اجرای برنامه در دوبی هست و قیمت آن نیز بسیار زیاد هست ،
چهارشنبه هفتم فروردین ماه، ساعت ها مانده به آغاز کنسرت گوگوش رو به روی سالن هفت هزار نفری «مدیا سیتی» دبی مالامال از جمعیت بود.
علاقه مندان گوگش برای تهیه بلیت کنسرتی که قرار بود ساعت ?? همان شب برگزار شود در محوطه بیرونی این سالن که در غرب شهر دبی قرار دارد صف کشیده بودند و لحظه به لحظه بر طول صف افزوده می شد.
این در حالی بود که قیمت بلیط کنسرت هزار و ??? درهم بود که برابر با حدود ??? دلار است. به بیان دیگر این کنسرت از کنسرت های بسیار گران قیمت در دبی به حساب می آمد.
با این حال مردم تا زمانی که مسئولان برگزاری کنسرت اعلام کردند دیگر بلیطی برای فروش نمانده است، در صف ها منتظر ماندند.
گوگوش ساعت ?? شب روی صحنه آمد و برنامه تا نیم ساعت پس از نیمه شب ادامه یافت. میان تماشاگران کنسرت علاوه بر ایرانی ها، عرب ها و تاجیک ها هم حضور داشتند.
پوشش این برنامه در رادیو فردا نیز یکی از کارهای جالب رسانه ای بود ، نگار نه انگار که گوگوش در سالهای قبل در کافه های هتل پنج ستاره نیز اجرا داشته و حتی یک روزنامه محلی نیز آن را منعکس نکرده بودند ، سعید بیک، از شهر دوشنبه برای شرکت در کنسرت گوگوش به دبی آمده به رادیو فردا می گوید که شهرت گوگوش در تاجیکستان از زمانی شروع شد که فیلم «شب دراز» در دهه ?? میلادی در دوشنبه اکران شد.
شب دراز، همان فیلم «در امتداد شب» است که در تاجیکستان به زبان روسی دوبله و با این نام پخش شده است.
سعید بیک و دوستش خیرالدین سلطانزاده، چهار هزار دلار برای سفر و اقامت در دبی پرداخته اند تا برای اولین بار گوگوش را از نزدیک ببینند.
خیرالدین می گوید: «بسیاری از مردم تاجیکستان به خانم گوگوش علاقه مندند و اگر گوگوش در دوشنبه کنسرت اجرا کند مردم استقبال می کنند.»
مرحبا، دختری ?? ساله از ساکنان دوشنبه هم یکی دیگر از علاقه مندان گوگوش است که خودش را به دبی رسانده. او می گوید: «محبوب ترین خواننده من گوگوش است، بعد از او شبنم ثریا خواننده تاجیکی را هم دوست دارم.»
پریسا هم از مهرشهر کرج به کنسرت گوگوش آمده است. او که ?? سال دارد و هرگز خواندن گوگوش در ایران را به یاد نمی آورد می گوید: «کلی هزینه کردم تا فقط یکبار گوگوش را از نزدیک ببینم . اصلا گوگوش یک چیزی است که آدم را می کشد به اینجا . مدتها بود منتظر چنین شبی بودم . من از دیماه دنبال خرید بلیت هواپیما و ویزای دبی بودم و الان هم دو ساعت پشت در ایستادم ولی فکر می کنم که شیرینی شرکت در این کنسرت به سختی هایش می ارزد.»
پریسا که در تهران حسابدار یک شرکت است، اولین بار گوگوش را در فیلم های ویدیویی بتاماکس در ایران دیده است.
محسن ?? ساله اهل آریا شهر تهران هم می گوید که شیفته گوگوش است: « دیوارهای اتاق من پر از عکس گوگوش است. به نظرم زیباترین آهنگ او هم ماه پیشونی است. خاطرات خیلی خوبی با این آهنگ دارم.»
منصوره ?? ساله که سالی چند بار به دبی می آید، می گوید: «این بار فقط به خاطر گوگوش به دبی آمدم. ما از بچگی با گوگوش بزرگ شده ایم، وقتی حامله بود، زمانی که بلیط بخت آزمایی در فروشگاه ایران تبلیغ می کرد و آن زمان که هتل میامی می خواند را خوب به یاد دارم.»
اما آن روی سکه :
نمایی از سالن مدیا سیتی دوبی
بزرگترین اسپانسر این برنامه شرکت ویرجین و بانک امارات هست که ی شرکت رسما صهیونیستی و وابسته به سرمایه گذاران اسرائیلی خصوصا در فعالیتهای فضایی و هوایی هست جالبه بدونید شرکت ویرجین صاحب بیشترین قمارخانه های اینترنتی در دنیا هست . و جالبتر اینکه تقریبا به جز بانک امارات تمامی اسپانسر ها رسانه های ماهواره ای و بین المللی بودند ، جالب بدونید نفر قبلی که در این سالن (مدیا سیتی ) کنسرت داشته خانم سلندیون بوده و این کنسرت هم جزو گران ترین کنسرتهای اجرا شده در خاورمیانه می باشد .
این گونه اقدامات به مهاجرت و حضور ایرانیان در دوبی و خصوصا هزینه کردن در آنجا به شدت کمک کرده و موثر هست ، برای آشنایی بیشتر گوشه ای از سابقه ی مهاجرت به دوبی را برای شما لینک میکنم .
با توجه به مهاجرت گستره در زمان قدیم و مهاجرت از خصوصا از بنادر جنوبی و هم زبان و فرهنگ با امارات ، باعث شد تا حضور ایرانیان در آنجا خیلی سخت نباشه و غربت به قول معروف حساب نشه ، همچنین فاصله ی بسیار کم اون با جزایر و بنادر اصلی ایران و رفت آمد تجاز از دوبی شهری ایرانی و راحت برای مهاجرین فراهم ساخت .
در حال حاضر نیز تبلیغات مختلفی جهت خرید ملک ،سرمایه گذاری تجاری و خصوصا اعتبار نامه های بانکی و نمایندگی بورس های اروپایی باعث شده سرمایه های بسیاری از ایران به سوی دوبی سرازیر گردد .
در کنار این حضور ، گوگوش و امثال آن نیز فضایی مناسب را جهت تفریح اقشار خاص و خصوص عده ای که از وضعیت اسلامی ایران ناراضی هستن و علاقه مند به این مدل مجالس دارند را فراهم اورده است . اما موضوع فقط تفریح عده ای پولدار نیست ، برای مشخص شدن موضوع باید عرض کنم دوبی محل بسیار مناسبی بر ای شستشوی مغزی و خصوصا تبلیغ دین های مختلف گردیده و کسانی که به دوبی سفر میکنند و در این محیط ها قرار میگیرند مبلغان بسیار خوبی برای تبلیغ آزادی و دین های بدون قید و بند و بعضا هدف دار از جمله بهائیت هستند . مردمی ساده و از جنس همین همسایگان خانه به خانه خودمان که در ادبیات روزمره خود بادیگران نا خواسته تبدیل به بوق تبلیغاتی ادیانی می شوند که در حرکتهای بعدی سامانه های برنامه ریزی شده برای گسترش اسلام گریزی در ایران برنامه ریزی کرده اند .
هفت هزار نفر رقم قابل توجه و تأملی برای کنسرت کسی مثل گوگوش می باشد که در مقابل آن هیچ رقم و برنامه ای را نم توان عنوان کرد و این نشانه عدم وجود جبهه فرهنگی آن هم مناسب این گونه یورش ها و حمله های به شدت برنامه ریزی شده و دقیق و آرام هست ،گوگوش نیز با تبلیغ دین بهائیت و خواند سرود ها و اشعار مختلفی در وصف بهاءالله به عنوان منجی و موعود راستین و نوید بخش آزادی مخاطبان زیادی را ناخواسته و خواسته به این موضوع کشانده ، تاجایی که شخصیهای مطرح و حتی تلویزیونی که نقش بسزایی در برنامه های کودک و نوجوان تلویزیون دارند با تغییر دین خود از سازمان صدا و سیما اخراج گردیده اند ( موضوع 3 سال پیش صدا پیشه سنجد و ... ) ، این گونه روشها در دنیای امروز خصوصا باتوجه به محدودیتهای امروز ایران که بدون کنترل و آسیب شماسی فرهنگی همراه هست و تقریبا متولی مناسب و آشنابه این جنس درد را ندارد میتواند در طول 5 سال آینده تغییرات ایدئولویکی قابل توجهی را نسل جوان شامل شود . کلیپ گوگوش به مناسبت سالمرگ عبدالبهاء در اسرائیل .
**** مطالب در مورد فرقه ضاله ی بهائیت بدون سانسور نقل گردیده و به معنی تأیید نمی باشد *****
دو نفر فیلم ساز یهودی به نام های آصف شفیر و نعیما پیریتز ( Naama Pyritz & Asaf Shafir) با الهام گیری از تشکیلات بسته و اسرار آمیز بهائیت فیلم مستندی تحت عنوان بهائیان در همسایگی یا حیات خلوت من( Bahais in my backyard )ساخته اند که در بیست و سومین فستیوال بین المللی فیلمهای مستند که در تابستان سال جاری در اسرائیل برگزار گردید به نمایش در آمد و سر و صدای فراوان به پا کرد...
آصف شفیر تهیه کننده فیلم سالها در منزلی در کنار تپه ای در حاشیه کوه کرمل در شهر حیفا که در روبروی آن، سه ساختمان عظیم سفید رنگ مربوط به تشکیلات جهانی بهائیت احداث شده است زندگی می کرده و همواره مایل به کسب اطلاع از درون این ساختمانها و کشف اسرار درونی آنها بوده است.
زمانی که وی شاهد احداث ساختمانهای عظیمی در طبقات زیر زمینی این تپه بوده مصمم میگردد با همکاری دوستش نعیما به این اسرار پی ببرد.
تلاش این دو نفر برای کشف اسرار درونی ساختمانهای بهائیت ، منجر به تهیه این فیلم مستند شده است.
در این فیلم با اشاره به بعضی جملات منقول از رهبران بهائی شامل وحدت ادیان و انسانها(وحدت عالم انسانی) ، تلاش برای صلح جهانی ، نفی جنگ و بکارگیری اسلحه، عدم دخالت در کار حکومت و سیاست و امثال آن ، به کشف عملکرد و شیوه رفتاری بهائیان می پردازد.
اولین سؤال برای او زمانی پیش می آید که وی متوجه می شود که این ساختمانها و تشکیلات ،یک مجموعه قلعه گونه دارای زیر زمین و سازه های ضد حملات اتمی می باشد که بنظر نمی رسد یک محل روحانی متعلق به یک تشکیلات دینی باشد.
در ادامه این تحقیقات این دو نفر بارها به عنوان توریست به بازدید باغ های بهائی که در روی این تپه احداث شده می روند تا بلکه راهی به درون ساختمانها بیابند ولی هر بار مأیوس تر از گذشته بر میگردند.
2- این دو نفر متوجه اختلافات درونی بهائیت نیز می گردند و با نوه محمد علی افندی برادر عباس عبدالبهاء که جانشین واقعی عباس بود ولی به همراه اعضای خانواده اش توسط عباس مطرود گردیدند مصاحبه می کند. این خانم مسن که "نگار "نام دارد هم اکنون به عنوان یک بهائی منتقد تشکیلات بیت العدل بهائیت در شهر حیفا زندگی می کند و این تشکیلات گسترده را نماینده و معرف یک نظام دینی که داعیه صلح و برادری دارد نمی داند.
ا دامه این تحقیقات منجر به کشف ارتباط میان تشکیلات بهائیان انگلیس با "دیوید کلی" ناظر تسلیحات کشتار جمعی سازمان ملل در عراق می گردد.
وی که عضو سازمان مخفی M16 انگلیس بوده توسط خانمی به نام تد پترسون که یک بهائی و مترجم زبان عربی و وابسته به سازمان سیا بوده است ،بهائی می گردد .
خانم پترسون بارها به عنوان مترجم زبان عربی به همراه دیوید کلی به عراق سفر می کرده است.
گزارش همین آقای دیوید کلی، وسیله ای برای توجیه آمریکا و انگلیس برای حمله به کشور مسلمان عراق گردیده که آثار سوء آن در نسل کشی ده ها هزارمسلمان و غیر مسلمان و تخریب و غارت اموال و خسارات جبران ناپذیر و جنایاتی عظیم بوده که هنوز هم ادامه دارد و تا قرن ها اثرات مخرب آن پا برجا خواهد بود.
تهیه کننده فیلم با این سؤال بزرگ روبرو می گردد که اگر بهائیان موظف به عدم دخالت در سیاست هستند چرا افرادی نظیر دیوید کلی و پترسون در مهمترین جریان سیاسی نظامی جهان معاصر یعنی حمله آمریکا و انگلیس به کشور مسلمان عراق دارای نقش کلیدی و تعیین کننده هستند؟!
جالب اینجاست که بعد از حمله نظامی به عراق مشاهده خود کشی اسرار آمیز دیویدکلی در حاشیه شهر لندن هستیم و در این میان نتیجه تحقیقات پلیس از محفل ملی بهائیان انگلیس که دیوید از اعضای آن بوده است نیز به اطلاع عموم مردم نمی رسد و این دو نفر هرگز موفق به ملاقات و مصاحبه با خانم پترسون هم نمی گردند!
بالاخره این دو نفر با متوسل شدن به بعضی بهائیان و با ارائه علاقمندی خود به بهائی شدن موفق می گردند به بعضی از طبقات زیرزمینی بیت العدل در تپه های شهر حیفا راه یابند ولی برای ورود به بعضی از طبقات کاملاً سری ومحرمانه آن هرگز موفق نمی شوند و سؤال بزرگ همچنان باقی است ولی به این نتیجه می رسند که بهائیت یک تشکیلات سری و مخفی سیاسی- نظامی- جاسوسی با پوشش مذهبی و دینی ظاهر فریب می باشد.
فرکانس : مدفن این خانم باغی است که مورد توجه بهائیها بود در تهران و یکی از مهمترین عبادتگاه های آنها به شمار می رود ، اون باع روبه روی در اصلی دانشگاه امیر کبیر بوده که هم اکنون به آن حوزه هنری گفته می شود ، مقبره نیز همان سالن نایش فیلم حوزه هست که بعد از انقلاب تغییراتی در آن ایجاد شد و تبدیل به سالن نمایش شد .
فیلمی از ساختمان مرکزی بهائیت ( باغ بهشت ) در اسرائیل ( حیفا )
اما آنچه در باره او بیام میشود :
قرة العین | |
زرین تاج یا فاطمه، ملقب به زکیه و طاهره و قرة العین، دختر حاجی ملا محمد صالح برغانی قزوینی، از علمای اخباری معروف، در سال 1233 هجری قمری در قزوین به دنیا آمد. مقدمات علوم را با خواهرش مرضیه در نزد پدر آموخت و بعد به تحصیل فقه و اصول و کلام و ادبیات عرب پرداخت. طاهره آثار شیخ احسائی و سید رشتی را مطالعه کرد و به عقیده شیخیه درآمد و با سید رشتی مکاتبه و ارتباط برقرار کرد و سید در رسائل خود او را قرة العین نامید. مطالعه طاهره در آثار و عقاید شیخیه، زندگانی او را پاک دگرگون ساخت تا حدی که دو پسر و یک دختر را، که از پسر عمویش داشت، به شوهر سپرد و به قصد دیدن سید رشتی به کربلا رفت. اما چون به آنجا رسید، سید درگذشته بود و قرة العین، که در آن هنگام 29 ساله بود، در خانه او اقامت گزید و از پس پرده به تدریس طلاب پرداخت و پس از آنکه سید باب در شیراز پیدا شد، قرةالعین به وسیله ملا حسین بشرویه ای (باب الباب) با او مکاتبه کرد و به جمع "حروف حی" یعنی نخستین یاران سید باب درآمد و از او لقب طاهره یافت و آشکارا به تبلیغ پرداخت. | |
قرة العین پس از مراجعت پیروان باب به کربلا، همچنان به مساعدت آنان و بحث و استدلال و تدریس مشغول بود تا آنکه گروهی به خانه سید رشتی ریختند و او ناچارأ به بغداد رفت و همانجا نیز به دعوت و تبلیغ پرداخت. به امر والی بغداد، ابتدا در خانه شیخ محمود آلوسی، مفتی بغداد، توقیف و بعد به دستور سلطان عثمانی، در اوایل سال 1263 هجری قمری، با همراهان به ایران اعزام گردید. او تبلیغ بهایی کنان وارد قزوین شد و چندی در آنجا بود تا بعد از کشته شدن عمویش، حاجی ملا محمد تقی، به دست پیروان سید باب در سال 1264 هجری قمری به تهران آمد و با یاران دیگر به دشت "بدشت" در هفت کیلومتری شاهرود رفت و در انجمنی بی پرده در برابر حضار نمایان شد که با این حرکت او جزو اولین کشف حجاب کنندگان و مشوقین کشف حجاب در آمد و برای پیروان باب سخن گفت و غوغایی برپا کرد و از آنجا به تهران بازگشت و ظاهرأ مجددأ به قزوین رفت، تا بعد از کشته شدن باب او را از قزوین به تهران آوردند و در باغ محمود خان، کلانتر تهران، در یک بالاخانه بی پله زندانی کردند و در آنجا بود تا کمی پس از حادثه تیراندازی به ناصرالدین شاه، در 36 سالگی به امر شاه و وزیرش، میرزا آقاخان نوری، در باغ ایلخانی (بانک ملی کنونی) کشته شد و در مقبره ی ویژه ای در محل کنونی حوزه هنری دفن گشت . |
|
قرة العین زنی بود صاحب قلم، شاعر و سخنران که به ادبیات و فقه و اصول و کلام و تفسیر آشنایی داشت. قرة العین در ایران نخستین زنی بود که بر خلاف رسم و عرف زمانه بی حجاب در برابر مردان ظاهر شد و با علما و رجال به بحث و مجادله پرداخت. آثار نظم و نثر قرة العین ظاهرأ از میان رفته و آنچه از نوشته های پراکنده او از قبیل مناجات ها و نامه ها، به خط خودش یا استنساخ دیگران، بر جای مانده و بعضی از آنها در کتاب "ظهورالحق" چاپ شده است. اشعاری هم که به او نسبت داده شده سبک بیان باب را دارد و پر از عبارات و اصطلاحات دینی و متأثر از باب است . ادامه در پست بعدی ... منابع آرین پور، یحیی. از صبا تا نیما؛ تاریخ 150 ساله ادب فارسی. تهران: کتابهای جیبی، 1357. |